که دستی اعجازانگیز چون حضرت موسی دارد. که ید بیضا دارد. موسی کف. (از یادداشت مؤلف) : نحمداﷲ کز بقای شاه موسی دست ما بر شماخی میوه و مرغ جنان افشانده اند. خاقانی. و رجوع به موسی بن عمران و موسی کف شود
که دستی اعجازانگیز چون حضرت موسی دارد. که ید بیضا دارد. موسی کف. (از یادداشت مؤلف) : نحمداﷲ کز بقای شاه موسی دست ما بر شماخی میوه و مرغ جنان افشانده اند. خاقانی. و رجوع به موسی بن عمران و موسی کف شود
دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه، واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری بناب با 303 تن سکنه. آب آن از رود خانه تیکان چای و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه، واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری بناب با 303 تن سکنه. آب آن از رود خانه تیکان چای و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
مقابل پشت دست. بردست. - متاع روی دست، متاع حقیر و خواری که در مکانی بیرون از دکان می گذارند و متاعی که در کف دست نهاده در کوچه و بازار می فروشند. (ناظم الاطباء). ، مکر در کشتی گیری. (ناظم الاطباء). رودست، مکر و فریب. نیرنگ. (ناظم اطباء). - روی دست خوردن، فریب حریف و مدعی را خوردن. (ناظم الاطباء). - روی دست زدن، حریف و مدعی را گول زدن. (ناظم الاطباء). ، طپانچه. (ناظم الاطباء)
مقابل پشت دست. بردست. - متاع روی دست، متاع حقیر و خواری که در مکانی بیرون از دکان می گذارند و متاعی که در کف دست نهاده در کوچه و بازار می فروشند. (ناظم الاطباء). ، مکر در کشتی گیری. (ناظم الاطباء). رودست، مکر و فریب. نیرنگ. (ناظم اطباء). - روی دست خوردن، فریب حریف و مدعی را خوردن. (ناظم الاطباء). - روی دست زدن، حریف و مدعی را گول زدن. (ناظم الاطباء). ، طپانچه. (ناظم الاطباء)